روایت نماز ابوبکر به جای پیامبر (ص) و راویان آن

شنبه, ۲ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۰:۱۷ ب.ظ


بررسی حدیث نماز ابوبکر به جای پیامبر (ص) (1)

روایت نماز ابوبکر به جای پیامبر (ص) و راویان آن

 

نویسنده: آیت الله سیّد علی حسینی میلانی





 
 بررسی حدیث نماز ابوبکر به جای پیامبر (ص)(1)

پیش گفتار

محدّثان اهل تسنّن روایتی را بدین مضمون نقل کرده اند:
آن گاه که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در بستر بیماری افتاد -که به سبب همان بیماری وفات یافت-به ابوبکر دستور داد که به عنوان امام جماعت برای مسلمانان نماز بخواند. و شخص آن حضرت نیز به مسجد رفت و با مردم پشت سر ابوبکر نماز خواند... .
این روایت را محدّثان اهل تسنن با متون گوناگونی نقل کرده اند. نوشتاری که پیش رو دارید تحقیق و پژوهشی پیرامون این روایت است. در این راستا این روایت مورد بررسی و نقد قرار گرفته است؛
چرا که به دلایلی شایسته ی بحث و تحقیق است:
1.وابسته به احوالات و سیره ی مبارک پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است؛
2.قائلین به خلافت ابوبکر پس از پیامبر، به این روایت تمسّک می جویند؛
3.در احکام شرعی و مسائل اعتقادی از آن بهره می گیرند؛
و مواردی دیگر از این قبیل:
ما در این پژوهش، روایت را از مهم ترین جوانب آن مورد تحقیق و بررسی قرار داده و مطالبی که درباره ی آن گفته شده بررسی کردیم و در این راستا و در پرتو نورانی این پژوهش، به واقعیّت حال و حقیقت کلام رسیدیم.
اکنون این پژوهش نو و ابتکاری را که پیش تر مورد بررسی و نقد قرار نگرفته است، به پژوهشگران و اندیشمندان تقدیم می نماییم. امید آن که با دیده ی انصاف و به دور از هر گونه تعصّب و بی راهه رفتن به آن بنگرند. و ما توفیقی إلّا بالله.

بخش یکم

راویان خبر و روایات آنان

اتفاق نظر محدّثان

روایتی که نقل شد، همه ی محدّثان بر آن اتّفاق نظر دارند. هیچ کتاب صحیح، مسند و معجمی نیست که آن را نقل نکرده باشد. ما پیش از آن که به نقد و بررسی آن بپردازیم، ناگزیریم آن را از منابع نقل شده بیان کنیم؛ ولی در این موضوع فقط به آن چه صاحبان صحاح ستّه و احمد بن حنبل در المسند نقل کرده اند اکتفا می کنیم؛ زیرا که آن چه در این کتاب ها آمده، از نظر متن کامل تر و از نظر سند قوی تر است. بنا بر این هرگاه موقعیّت این روایت در صحاح ستّه و المسند مشخّص شود، جایگاه آن در دیگر کتاب ها نیز مشخّص خواهد شد و نیازی به طولانی کردن سخن نخواهد بود.

به روایت مالک

این قضیّه در کتاب الموطّأ این گونه آمده است:
مالک، از هِشام بن عُروَه نقل می کند که عروه گوید:
رسول خدا صلی الله علیه و آله در حال بیماری از منزل خارج و وارد مسجد شد. دید ابوبکر ایستاده و مردم به او اقتدا کرده اند. وقتی ابوبکر متوجّه شد عقب رفت. رسول خدا صلی الله علیه و آله به او اشاره کرد که همان جا بمان؛ سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله کنار ابوبکر نشست. ابوبکر نمازش را با اقتدا به پیامبر خواند، در حالی که مردم به ابوبکر اقتدا کرده بودند.(1)

به روایت بخاری

بخاری این قضیّه را در موارد بسیاری از صحیح خود نقل کرده است. وی در صحیح خود در کتاب نماز جماعت می نویسد:
1.عمر بن حفص بن غیاث، از پدرش، از اعمش، از ابراهیم نقل می کند که اسود گوید: روزی نزد عایشه بودیم و در مورد اهمیّت نماز و بزرگداشت آن گفت و گو می کردیم.
عایشه گفت: هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله بیمار شد. -همان بیماری که منجر به وفات آن حضرت شد- وقت نماز فرا رسید و اذان گفته شد. فرمود: به ابوبکر بگویید نماز جماعت را برای مردم به پا دارد.
عرض شد: ابوبکر پیرمردی دل نازک است؛ وقتی در جایگاه شما بایستد نمی تواند پیش نماز شود.
پیامبر تکرار کرد و آن ها دوباره همان مطلب را تکرار کردند. آن حضرت برای بار سوم تکرار کرد و فرمود:
إنّکنّ صواحب یوسف! مروا أبابکر فلیصلّ بالناس.
شما همچون زنان مصر در عصر یوسف ‍[دنبال خواسته های خودتان] هستید! به ابوبکر بگویید پیش نماز شود.
پس ابوبکر خارج شد و نماز خواند. در این هنگام پیامبر صلی الله علیه و آله در خود احساس سبکی و آرامش کرد و در حالی که در حال خمیده به دو نفر تکیه کرده بود، از منزل خارج شد. گویی می دیدم که از درد، پاهایش بر زمین کشیده می شد. [پس از رسیدن آن حضرت به مسجد] ابوبکر خواست که عقب بایستد، پیامبر به او اشاره کرد که همان جا بایست.
سپس حضرت را آوردند تا در کنار ابوبکر نشست.
به اعمش گفته شد: آیا پیامبر صلی الله علیه و آله نماز می خواند و ابوبکر به او اقتدا کرده بود و مردم به ابوبکر اقتدا کرده بودند؟
اعمش با سرش پاسخ داد: آری.
ابو داوود طیالسی بخشی از این روایت را از شعبه، از اعمش نقل کرده است. ابومعاویه می افزاید: پیامبر صلی الله علیه و آله سمت چپ ابوبکر نشست و ابوبکر ایستاده نماز می خواند.(2)
2.بخاری در همان کتاب و در بخشی دیگر، این گونه نقل می کند:
یحیی بن سلیمان، از ابن وهب، از یونس، از ابن شهاب، از حمزة بن عبدالله و وی از پدرش نقل می کند که گوید:
هنگامی که درد رسول خدا صلی الله علیه و آله شدّت یافت، درباره ی نماز با ایشان گفت و گو شد. فرمود: به ابوبکر بگویید برای مردم نماز بخواند.
عایشه گفت: ابوبکر مردی دل نازک است. هرگاه مشغول قرائت شود، گریه بر او غلبه می کند.
پیامبر صلی الله علیه و اله فرمود: به او بگویید نماز بخواند.
عایشه دوباره همان پاسخ را تکرار کرد.
پیامبر فرمود: به او بگویید نماز بخواند؛ همانا شما همچون زنان مصر در زمان یوسف [به دنبال خواسته های خودتان] هستید.(3)
3.بخاری سومین روایت را این گونه نقل می کند:
زکریّابن یحیی، از ابن نُمیر، از هِشام بن عُروَه، از پدرش نقل می کند که گوید: عایشه به ما گفت: رسول خدا صلی الله علیه و اله در دوران بیماریش دستور داد که ابوبکر برای مردم نماز بخواند و او نیز برای مردم نماز می خواند.
عروه گوید: در این حال رسول خدا صلی الله علیه و آله در خود احساس سبکی و آرامش کرد و از خانه خارج شد، در حالی که مردم به ابوبکر اقتدا کرده بودند. وقتی ابوبکر پیامبر را دید، عقب رفت. پیامبر صلی الله علیه و آله به او اشاره کرد که همان جا بایست.
سپس رسول خدا صلی الله علیه و اله به موازات ابوبکر و در کنار او نشست. ابوبکر نمازش را با اقتدا به پیامبر صلی الله علیه و آله خواند و مردم نیز به ابوبکر اقتدا کردند.
4.بخاری در بخشی دیگر، روایت را این گونه نقل می کند:
اسحاق بن نصر، از حسین، از زائده، از عبدالملک بن عمیر، از ابوبرده، نقل می کند که ابوموسی گوید:
پیامبر صلی الله علیه و آله بیمار شد. بیماری آن حضرت شدّت یافت؛ از این رو فرمود: به ابوبکر بگویید برای مردم نماز بخواند.
عایشه گفت: ابوبکر مردی دل نازک است؛ وقتی در جایگاه شما بایستد، نمی تواند برای مردم نماز بخواند.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: به ابوبکر بگویید برای مردم نماز بخواند.
عایشه دوباره همان پاسخ را تکرار کرد.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: به ابوبکر بگو برای مردم نماز بخواند. چرا که شما همچون زنان مصر در زمان یوسف هستید.
در این هنگام شخصی در پی ابوبکر رفت و او را آورد. او در دوران حیات پیامبر صلی الله علیه و آله برای مردم نماز خواند.(5)
5.این قضیه را بخاری در بخش دیگری از کتاب نماز جماعت، این گونه نقل کرده و می نویسد:
عبدالله بن یوسف از مالک، از هِشام بن عُروَه، از پدرش نقل می کند که عایشه، امّ المؤمنین، به ما گفت:
رسول خدا صلی الله علیه و آله در دوران بیماری خود فرمود: به ابوبکر بگویید برای مردم نماز بخواند.
عایشه گوید: من گفتم: ابوبکر وقتی در جایگاه شما بایستد، مردم از شدّت گریه ی او [قرائت را] نمی شنوند[!] پس به عمر دستور دهید برای مردم نماز بخواند.
عایشه در ادامه می گوید: به حفصه گفتم: به پیامبر بگو که ابوبکر وقتی در جایگاه شما بایستد، مردم از شدّت گریه ی او [قرائت را] نمی شنوند. پس به عمر دستور دهید که برای مردم نماز بخواند.
حفصه این کار را انجام داد.
در این حال رسول خدا صلی الله علیه و آله [به حفصه] فرمود: ساکت شو! شما همچون زنان مصر در زمان یوسف هستید. به ابوبکر بگویید برای مردم نماز بخواند.
در این هنگام بود که حفصه به عایشه گفت: نشد که از تو به من خیری برسد.(6)
6.بخاری در سند دیگری این گونه روایت می کند:
احمد بن یونس، از زائده، از موسی بن ابی عایشه، از عبیدالله بن عبدالله بن عتبه نقل می کند که روزی نزد عایشه رفتم و گفتم: آیا از دوران بیماری رسول خدا صلی الله علیه و آله به من خبر نمی دهی؟
گفت: آری. [هنگامی که بیماری] پیامبر صلی الله علیه و آله شدّت یافت، فرمود: آیا مردم نماز خوانده اند؟
عرض کردیم: نه، آن ها منتظر شما هستند.
فرمود: برایم در تشت مقداری آب آماده کنید.
عایشه گوید: ما این کار را انجام دادیم؛ سپس پیامبر شست و شو کرد و نزدیک بود که به زمین بیفتد، پس همان لحظه بی هوش شد.
پس از به هوش آمدن فرمود: آیا مردم نماز خوانده اند؟
عرض کردیم: نه، آن ها منتظر شما هستند ای رسول خدا!
فرمود: برایم در تشت مقداری آب آماده کنید.
آن گاه پیامبر نشست و غسل کرد، و نزدیک بود به زمین بیفتد و بی هوش شد.
پس از به هوش آمدن فرمود: آیا مردم نماز خوانده اند؟
عرض کردیم: نه، منتظر شما هستند ای رسول خدا! مردم نیز برای خواندن نماز عشاء، در مسجد، در انتظار پیامبر صلی الله علیه و آله به سر می بردند.
پیامبر صلی الله علیه و آله شخصی را به دنبال ابوبکر فرستاد تا برای مردم نماز بخواند. آن شخص دنبال او رفت و گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله دستور داد که تو برای مردم نماز بخوانی.
ابوبکر که مردی رقیق القلب بود گفت: ای عمر! تو برای مردم نماز بخوان.
عمر پاسخ داد: تو به این کار شایسته تری.
در نتیجه آن روزها ابوبکر برای مردم نماز می خواند.
پس از مدّتی پیامبر صلی الله علیه و آله در خود احساس سبکی و آرامش کرد و برای نماز ظهر در حالی که بین دو مرد-که یکی از آن ها عبّاس بود- تکیه کرده بود از خانه خارج شد و ابوبکر برای مردم نماز می خواند. وقتی ابوبکر پیامبر را دید، خواست که عقب بایستد، پیامبر صلی الله علیه و آله به او اشاره کرد که عقب نرود.
سپس به آن دو مرد فرمود: مرا کنار او بنشانید.
آن ها پیامبر را کنار ابوبکر نشاندند.
راوی گوید: ابوبکر نمازش را با اقتدا به پیامبر خواند و مردم نیز به ابوبکر اقتدا کرده بودند، در حالی که پیامبر صلی الله علیه و آله نشسته بود.
عبیدالله گوید: من نزد عبدالله بن عبّاس رفتم و به او گفتم: آیا مطالبی را که عایشه درباره ی بیماری پیامبر صلی الله علیه و آله به من گفت، به تو باز نگویم؟
گفت: بگو.
من ماجرا را به او عرضه داشتم. او چیزی از آن مطالب را انکار نکرد، جز این که گفت: آیا عایشه نام مردی را که با عبّاس بود به تو گفت؟
گفتم: نه.
گفت: او علی بود.(7)
7.بخاری روایت هفتم را از عایشه این گونه نقل می کند:
مسدّد از عبدالله بن داوود، از اعمش، از ابراهیم، از اسود، نقل می کند که عایشه گوید:
وقتی که پیامبر صلی الله علیه و آله بیمار شد، همان بیماری که به سبب آن وفات یافت-بلال آمد تا ایشان را از وقت نماز آگاه سازد.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: به ابوبکر بگویید نماز بخواند.
گفتم: ابوبکر مردی دل نازک است؛ اگر در جایگاه شما بایستد گریه اش می گیرد و قادر به قرائت نخواهد بود.
فرمود: به ابوبکر بگویید نماز بخواند.
من باز همان پاسخ را تکرار کردم. پیامبر صلی الله علیه و آله برای بار سوم و چهارم تکرار کرد و فرمود: شما همچون زنان مصر در زمان یوسف[به دنبال خواسته ی خود] هستید. به ابوبکر بگویید نماز بخواند. در نتیجه ابوبکر نماز خواند.
پیامبر صلی الله علیه و آله با قامتی خمیده و در حالی که به دو نفر تکیه کرده بود از منزل خارج شد. گویی می دیدم که پاهایش بر زمین کشیده می شد. وقتی ابوبکر او را دید به عقب رفت. پیامبر صلی الله علیه و آله به او اشاره کرد که نماز بخوان. ابوبکر عقب ایستاد و پیامبر صلی الله علیه و آله کنارش نشست و ابوبکر صدای تکبیر را به مردم می رساند.(8)
8.بخاری در بخش دیگری از صحیح چنین نقل می کند:
قتیبة بن سعد، از ابومعاویه، از اعمش، از ابراهیم، از اسود نقل می کند که عایشه گوید:
هنگامی که بیماری رسول خدا صلی الله علیه و آله شدّت یافت، بلال آمد تا ایشان را از وقت نماز آگاه سازد.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: به ابوبکر بگویید برای مردم نماز بخواند.
عرض کردم: ای رسول خدا! ابوبکر مردی دل نازک است؛ وقتی در جایگاه شما بایستد، [از شدت گریه!] مردم صدای او را نخواهند شنید؛ ای کاش به عمر دستور می دادید.
فرمود: به ابوبکر بگویید برای مردم نماز بخواند.
به حفصه گفتم: به پیامبر بگو که ابوبکر پیرمردی دل نازک است آن گاه که در جایگاه شما بایستد، مردم صدای قرائت او را نمی شنوند؛ ای کاش به عمر دستور می دادید.
فرمود: شما همچون زنان مصر در زمان یوسف [به دنبال خواسته ی خودتان] هستید. به ابوبکر بگویید برای مردم نماز بخواند.
هنگامی که ابوبکر مشغول خواندن نماز شد، رسول خدا صلی الله علیه و آله در خود احساس سبکی کرد؛ سپس با قامتی خمیده که به دو نفر تکیه کرده بود و پاهایش روی زمین کشیده می شد، حرکت کرد و داخل مسجد شد.
وقتی ابوبکر صدای حرکت او را شنید، رفت که عقب بایستد. رسول خدا صلی الله علیه و آله به او اشاره کرد و آمد و سمت چپ ابوبکر نشست. ابوبکر ایستاده نماز می خواند و رسول خدا صلی الله علیه و آله نشسته. ابوبکر به رسول خدا صلی الله علیه و آله اقتدا کرد، در حالی که مردم به ابوبکر اقتدا کرده بودند.(9)
9.بخاری در بخش شایستگی اهم علم و فضل به پیش نمازی می نویسد:
ابوالیمان، از شعیب، از زُهری، از انس بن مالک انصاری-که خدمتگزار پیامبر و از اصحاب ایشان بود- این گونه نقل می کند:
ابوبکر در دوران بیماری پیامبر صلی الله علیه و آله- که به سبب آن حضرتش وفات یافت-برای مردم نماز می خواند. روز دوشنبه بود که مردم برای ادای نماز صف بسته بودند. پیامبر صلی الله علیه و آله پرده ی اتاق را کنار زد و در حالی که ایستاده بود به ما نگاه می کرد. گویی صورت آن حضرت را می دیدم که [در رنگ پریدگی] به رنگ کاغذ قرآن بود. او تبسّم کرد و خندید. نزدیک بود ما از خوشحالی دیدن پیامبر مفتون شویم.
ابوبکر به عقب برگشت تا به صف بپیوندد و گمان کرد که پیامبر برای نماز بیرون می آید. پیامبر صلی الله علیه و آله به ما اشاره کرد که نمازتان را تمام کنید؛ آن گاه پرده را انداخت و در همان روز وفات یافت.(10)
10.آخرین روایتی که بخاری در این زمینه نقل کرده چنین است:
ابومعمر، از عبدالوارث، از عبدالعزیز نقل می کند که انس گوید:
پیامبر صلی الله علیه و آله سه روز از خانه بیرون نیامد. نماز برپا شد.
ابوبکر خواست جلو بایستد. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود که پرده را کنار بزنند؛ وقتی که چهره ی پیامبر صلی الله علیه و آله پدیدار شد، ما تا آن زمان منظره ای عجیب تر از چهره ی پیامبر ندیده بودیم. پیامبر صلی الله علیه و آله با دستش به ابوبکر اشاره کرد که جلو بایستد. آن گاه حضرت پرده را انداخت و دیگر توان اقامه نماز جماعت را نداشت تا از دنیا رفت.(11)

به روایت مسلم

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۲/۰۲
ندا حقانی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی