۳ مطلب در اسفند ۱۳۹۵ ثبت شده است


ریشه واژه نماز
ریشه واژه نماز






واژه فارسی نماز از واژه پهلوی «نماک» گرفته شده است و آن هم به نوبه خود از ریشه باستانی «نم» به معنای خم شدن و کرنش است که اندک اندک بر مفهوم صلات یا عبادت ویژه مسلمانان منطبق شده است.(1)
بر اساس برخی اسناد تاریخی گروهی از ایرانیان تازه مسلمان در سال های حکومت اعراب بر ایران، به جای واژه «صلوه» از کلمه «نماک» استفاده می کرده اند و هنگام فراخواندن مردم به سوی نماز به جای «الصلوه» واژه «النماک» و به جای «حی علی الصلاه» عبارت «بشتابید به سوی نماک» را به کار می برده اند.(2)
با توجه به موارد کاربرد واژه نماز می توانیم برای آن سه معنای کلی در نظر بگیریم:
معنای اول: خدمت و خدمتکاری، اطاعت و فرمانبرداری، سر فرود آوری و تعظیم، سر به زمین نهادن، کرنش و تکریم، اظهار طاعت و بندگی.(3)
واژه های نماز بردن، در نماز آمدن، به نماز آمدن، در نماز آوردن، به معنای پرستش کردن، عاجزی نمودن، خم شدن، به علامت تعظیم و بندگی و به خاک افتادن به قصد تعظیم در برابر پادشاهی یا بزرگی دیگر به کار رفته است.
خاقانی می گوید:
چون چرخ در رکوع و چو مهتاب در سجود
بردم نماز آن که مرا زیر بار کرد
معنای دوم: کلمه ی نماز به معنای پرستش و ادای طاعت ایزد متعال و عرض نیاز به سوی خدای عالمیان است؛ به طریقی که در شریعت پیامبران وارد شده است که در این معنا معاد کلمه «صلوه» است.(4)
فردوسی با توجه به این معنا سروده است:
چنین گفت امروز شاه از نماز
همانا نیاید به کاری فراز
در شعر فرخی آمده است:
طاعت تو چون نماز است و هر آن کس کز نماز
سر بتابد بی شک او را کرد باید سنگسار
معنای سوم: چون شرط نماز طهارت است و کلمه نماز مفهوم طهارت و پاکیزگی را تداعی می کند، کلمه «نمازی» منسوب به نماز و به معنای دوستدار نماز است؛ هم چنین به معنای پاک و طاهر نیز به کار رفته است. در تعبیر دیگر، نمازی کردن به معنای پاک کردن، شستن، آب کشیدن و غسل دادن است و «نماز کن» به معنای شست و شو کننده به کار می رفته است.(5)
فرهنگ عمید نماز را چنین معنا کرده است: «پرستش، نیاز، سجود، بندگی و اطاعت، خم شدن برای اظهار بندگی و اطلاعت و یکی از فرایض دین، عبادت مخصوص و واجب مسلمانان که پنج بار در شبانه روز به جا می آورند.»(6)
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۹۵ ، ۲۰:۴۱
ندا حقانی


جوانان و علل بی میلی به نماز
جوانان و علل بی میلی به نماز


 

منبع : راسخون




 








چکیده مطالب
 

همانطور که می دانیم دوران بلوغ حساس ترین دوران زندگی یک نوجوان است که اگر پدر و مادر و فعالان عرصه فرهنگی و کسانی که با نوجوانان در ارتباط هستند، از ویژگی های این دوران شناخت کافی نداشته باشند و نتوانند شرایط نوجوانان را درک کنند، قادر به هدایت و راهنمایی آنان در مسیر رشد و تعالی نخواهند بود. در این تحقیق علل دین گریزی و بی میلی نسبت به نماز بررسی شده است، که از مهمترین آنها می توان به موارد زیر اشاره نمود:
1- گناه و آلودگی به آن.
2- عدم شناخت خداوند و بی مهری نسبت به او.
3- ناآشنایی با فلسفه و مفهوم عبادت و نماز.
4- ناآشنایی با نیازهای خود.
5- الگوپذیری نامناسب.
6- انتخاب دوستان نامناسب.
پس از بررسی هر یک از عوامل مذکور، راهکارهایی برای مقابله و رفع آنها بیان شده است.
در پایان نیز با استناد به آمارها و نتایجی که از تحقیق میدانی بدست آمده است، روی برخی از عوامل فوق، بررسی و تحلیل انجام گرفته است و نتایج آن قابل تأمل است که ان شاا... به آن می پردازیم.

مقدمه
 

چرا بعضی از افراد جامعه با وجود پذیرش دین اسلام و مسلمان بودن از انجام درست تکالیف دینی و پرهیز از محرمات و انجام واجبات دین خودداری می کنند؟چرا انسانی که ذاتا مشتاق دین است و فطرت او با عناصر دینی ارتباط تکوینی و ماهوی دارد،به دین گریزی روی آورده و در خواندن نماز بی میل است؟و چرا این موضوع در میان جوانان شیوع بیشتری دارد؟این پدیده یکی از مشکلات اساسی امروز جامعه ماست که همواره دغدغه هایی را برای رهبران دینی و خانواده ها ایجاد کرده است و تهدیدی جدی برای نسل جوان محسوب می شود.
اما بدون تردید در ذات دین هیچ عنصر دین ستیزی وجود ندارد و اگر انسانها به دریافت درستی از دین دست یابند در هیچ رتبه ای از آن نمی گریزند.علاوه بر این عقل و عشق که دو رکن اساسی در حیات انسان محسوب می شوند و همه جاذبه ها و دافعه ها بر اساس این دو معیار رخ می دهد، هر دو در دین وجود دارد و دین با هر دو گروه باقی مانده است.
بنابراین پدیده دین گریزی وبی میلی نسبت به نماز به عنوان یک پدیده اجتماعی،عینی و رفتاری معلول ماهیت خود دین نیست.بلکه علل آن را باید در خارج از قلمرو دین بررسی کرد.
حال می خواهیم عواملی که موجب دین گریزی و بی میلی نسبت به نماز در عمل و رفتار می شود را مورد بحث و بررسی قرار دهیم و سپس این موضوعات را در جوانان بررسی کنیم تا سؤالاتی را که در فوق مطرح شد پاسخ دهیم.

دوران کودکی
 

کودکی دوران تکوین است و نوجوانی دوران انتقال که در نهایت به جوانی منجر می شود.این دوران ،دوران مهم و به گفته بسیاری از روانشناسان دوران سربه مهر زندگی است.بلوغ در این مرحله از عمر اتفاق می افتد و فرد از مرحله طفولیت و وابستگی وارد دنیای استقلال،مرحله پختگی،یافتن توان تصمیم گیری و تحقق خواسته های خود می شود.با ورود کودک به دنیای نوجوانی و بلوغ،ولادتی تازه و مرحله ای ویژه و مستقل از دوره های قبل و بعد پدید می آیدکه آن را مرحله انتقال، مرحله نجات از کودکی،دوران تحولات همراه با دگرگونی های سریع و غافلگیر کننده، مرحله طوفانی حیات و مرحله نجات از طفیلی گری نیز می نامند.
دوره بلوغ،دورانی مبهم از نظر شناخت خصایص و دوران تمایلات متضاد است.فرزندان ما وارد دنیای خاص مردانه و زنانه می شوند و این ورود در مواردی همراه با ناشی گری ها و اضطراباتی است که برخی از افراد در آن احساس گیجی و دستپاچگی دارند.افراد در این دوران احیاناً با ترس و بیم هایی مواجه می گردند که رفع و تعدیل آن نیازمند حمایت والدین و مربیان از آنهاست.
دوران نوجوانی به ویژه مرحله بلوغ، سن خواستن، سن طرد و تمکین، سن حمله و سرکوب، سن نفی و انکار، سن به شگفت آمدن و به شگفت آوردن، سن بروز احساسات گرم وآتشین، سن خودنمایی و غرور، سن خواب و خیال و رویا، سن بی قراری و اضطراب، سن استقلال طلبی، سن در خواست آزادی های بی حد و مرز، سن طغیان و عصیان، سن بی باکی ، سن تحریک پذیری، سن تقلید از الگوهای جدید و مدرن،سن آشفتگی و فشار، سن آمادگی برای بروز و پایه گذاری انحرافات و لغزش ها و در عین حال سن آمادگی برای تربیت پذیری است.
در دوران نوجوانی استعداد تحلیل منطقی و توان برهان آوری و استدلال در نوجوان رشد می یابد به طوری که می تواند معنویت ارزش ها و خیر اندیشی ها را درک کند و خود را با الگوهای معرفی شده همانند سازد.در این دوران،عواطف و احساسات در جهت رشد و اوج گیری هستند و هوش و استعداد در خط رشد و کمال. تماس و ارتباط مداوم نوجوان با افراد خردمند و بزرگسال می تواند
زمینه را برای خیر و سعادت او فراهم کرده و در عین حال از سقوط او به دام لغزش ها و انحرافات جلوگیری نماید.(1)

انواع بلوغ
 

آدمی را در عرصه حیات بلوغ های متعددی است که بسیاری از آنها تابع شرایط سنی نیستند.

الف) بلوغ در ابعاد وجودی:
 

1- بلوغ زیستی- جسمانی: غرض از آن بلوغی است که در آن آدمی به آخرین حد رشد خود دست یافته باشد و این خود تابع قوانین رشد است و هم برای زن و مرد و هم برای نژادهای گوناگون متفاوت است و آب و هوا، شرایط غذایی و جغرافیایی در آن موثر است.اوج کمال این رشد در اندام را در حدود 25-23 سالگی دانسته اند.
2- بلوغ جنسی: همان رشد و بیداری غدد است و تظاهر آن قاعدگی در دختران و احتلام در پسران است که در واقع نوعی اعلام آمادگی برای همسری،پدری و مادری می باشد.برای بلوغ جنسی سن ویژه ای را نمی توان ذکر نمود اما معمولا در دختران از 18-10 سالگی و در پسران از 18-11 سالگی است.گرچه درصدی خارج از این سن به صورت موارد استثنایی و غیر قابل ذکر در آمار وجود دارد.
3- بلوغ عاطفی: عبارت است از خروج کودک از انگیزه های کودکانه و نشان دادن عواطف خود به شکل بزرگترها،آن چنان که عاطفه اش جهت دار و در خط تعدیل و کنترل باشد. همچنین بلوغ عاطفی زمانی است که فرد بتواند خود ودیگران را به شکلی مناسب دوست داشته باشد و واکنش های معقولی را جایگزین واکنش های هیجانی نماید.
4- بلوغ ذهنی: زمانی است که در آن رسائی و کمال در هوش،عقل،حافظه،تصور و تخیل و ... و توان برهان پذیری و برهان آوری(استدلال) شکل می گیرد.نوجوان باید در شرایطی قرار گیرد که
بتواند برای گفته ها و اعمال و رفتار خود دلایلی قانع کننده عرضه نماید و یا برای اقدام به امری بیندیشد. صاحب نظران سنین 16-14 سالگی را سنین کمال هوش دانسته اند.
5- بلوغ روانی: که در آن مساله رشد ادراک و هویت یابی مطرح است و فرد می تواند بدون اتکا به دیگران به خود متکی باشد و از آزادی و استقلال به گونه ای مشروع و مشروط استفاده کند.
زیبا دوستی،حقیقت طلبی و معنی خواهی در زندگی او جایگاهی داشته باشد وبتواند خود را از تعلق های شدید و وابستگی های گوناگون آزاد نماید.

ب)بلوغ شرعی:
 

شکل دیگری از بلوغ آدمی، بلوغ شرعی است که در ارتباط با انجام واجبات و رعایت تکالیف دینی برای پسران و دختران مطرح می گردد و این امر برای دختران پس از گذشت 9سال قمری و ورود به 10 سالگی است و برای پسران بروز حالت احتلام یا گذشت 15سال قمری است.بدین ترتیب هر کدام از این دو حالت که زودتر بروز کند پسر بالغ و مکلف خواهد شد.البته در زمینه بلوغ شرعی نظریات دیگری نیز از سوی فقها ابراز شده است.به عنوان مثال در روایتی آمده است که پسر پس از ورود به سن 14سالگی مکلف است چه محتلم شده باشد و چه نشده باشد.حسنه و سیئه برای او ثبت می شود و برای او حق تصرف در امور پدید می آید،مگر آنکه سفیه یا ضعیف باشد.بر اساس تحقیقی که در مورد بلوغ دختران صورت گرفته است (2) ،بالغ بر 200 روایت وجود دارد که در اکثر آنها سن بلوغ شرعی دختران 9سال تمام ذکر شده است والبته برخی از آنها سنین بالاتری چون 10 و 13 سالگی را نیز ذکر می کنند.شرط رفع یتیمی از دختر، رشدی است که منجر به امکان ازدواج و زناشویی باشد و آن در سن کمتر از 9سال تمام نیست.در این صورت خرید و فروش برای او مجاز و حدود الهی درباره اش قابل اقامه است.(3)

خطرات انواع بلوغ
 

دوران نوجوانی و بلوغ دوران خطر است.تحولات سریع و غافلگیرکننده ممکن است برای نوجوان آسیب آور و گرفتارکننده باشد.دامنه این خطرزایی نیز وسیع است:
- خطر انحراف و لغزش در زمینه های غریزی و جنسی مثل روابط ناصواب،به خود مشغول شدن.
- خطر اقتصادی مثل دزدی و مصرف بیهوده مال آن هم در راه اقناع هوس.
- خطر اجتماعی مثل تشکیل باند و گروه و معاشرت های ناصواب و انحراف آمیز.
- خطر فرهنگی در مورد تغییر افکار و آداب،استفاده از ادبیات رسوا و انحراف در هنر.
- خطر بروز بیماری هایی چون اضطراب،وسواس،افسردگی و بیماری های زیستی.
- خطر خجلت و کم حیایی به ویژه برای دختران که این خود زمینه ساز لغزشهای متعدد است.
- خطر وقاهت و بی باکی،سبقت جویی،غرور،خودشیفتگی و... که هر کدام صدمات و آسیب هایی را برای فرد و جامعه به دنبال دارد.
- خطر مذهبی مثل تردید در مذهب،تردید در فراگرفته های اعتقادی و بی اعتنایی به انجام تکالیف شرعی.(4)

رشد دینی در نوجوانی و جوانی
 

در تمام ادیان الهی،دوره نوجوانی به عنوان دوره آغاز عمل به آداب و شعائر دینی و دوره آموزش عملی دینداری به حساب می آید.در این دوره است که عبادت مستمر در خانه و مسجد و کنشت و کلیسا و سایر اماکن مذهبی به نوجوانان تکلیف می شود و آنان نیز،اگر از پیش در خانواده ای با باورهای مذهبی رشد یافته باشند و حرمت نهادن به اصول و بنیادهای دینی را آموخته باشند،با علاقه مندی به دین روی می آورند و هویت مذهبی خود را شکل می دهند.هم در جوامع اسلامی و هم در جوامع زرتشتیان و مسیحیان و سایر ادیان الهی،نوجوانی از نظر دینی دوره ورود به زندگی مذهبی بزرگسالی و دوره تجربه کردن دینداری و استحکام بخشیدن به باورها و احساسات مذهبی است.
در دوره نوجوانی است که نوجوانان هم از نظر احساس نیاز به پرستش کمال مطلق و هم از بابت تفکر انتزاعی برای روی آوردن به دین و درک مفاهیم پیچیده دینی،آمادگی های مقدماتی احساسی و ذهنی لازم را بدست می آورند و خانواده، مدرسه و مراکز دینی فرصت مناسبی در اختیار دارند که باور و رفتار دینی را نیز به آنان بیاموزند.آمادگی های انگیزشی و احساسی و عقلانی دینی از درون فرد جوانه می زند و محیط تربیتی بیرونی است که اگر جاذبه های مناسب و روشهای درستی را به کار گیرد می تواند ایمان مذهبی نوجوانان را تقویت کند و عالیترین تکیه گاه روح انسان، یعنی ایمان به خداوند را در دل و جان او بنشاند.(5)

رشد باورهای مذهبی در نوجوانی و جوانی
 

انتقال باورهای مذهبی به کودکان،نوجوانان و جوانان اساساً توسط خانواده صورت می گیرد و مدرسه و اماکن مذهبی نیز نقش ثانوی خود را در این انتقال ایفا می کنند.باورهای مذهبی هم در نحوه تفکر فرد درباره هستی،هم در احساسات و عواطف او نسبت به خود و دیگران وهم در رفتار او در برخورد با مسائلی که با آنها روبرو است تأثیر غیرقابل انکاری دارد.
در مطالعاتی که در مورد رابطه میان مذهبی بودن پدر و مادر و مذهبی شدن فرزندان صورت گرفت، این نتیجه بدست آمد که نقش مادر در مذهبی شدن دختر و نقش پدر در مذهبی شدن پسر بیشتر است و در صورتی که بین پدر و مادر اتفاق نظر و عمل مذهبی وجود داشته باشد این تأثیر هم
روی دختران و هم روی پسران بیشتر خواهد بود. وقتی که اتفاق نظر مذهبی بین پدر و مادر وجود نداشته باشد،تأثیر پدر بر تربیت مذهبی فرزندان بیشتر است.(6)

رابطه فضای زندگی و مناسبات درون خانواده با باورهای مذهبی
 

تحقیقات نشان می دهد که نوع مناسبات در خانواده باعث ایجاد فضایی از زندگی می شود که تأثیر مهمی در افزایش یا کاهش باورهای دینی فرزندان نوجوان و جوان به جای می گذارد.آن دسته از والدین که هم از فرزندان حمایت می کنند و هم روی آنها کنترل دارند فرزندانی را تربیت می کنند که ارزشهای دینی و اخلاقی مشابه والدین خود خواهند داشت. اما والدینی که فرزندان خود را کاملاً حمایت می کنند ولی کنترلی روی آنها ندارند و نیز والدینی که نه حمایت چندانی از فرزندان خود می کنند و نه روی آنها کنترل دارند، فرزندانی تربیت خواهند کرد که باورها و ارزشهای اخلاقی آنها شباهت چندانی به باورها و ارزشهای اخلاقی پدر و مادرشان نخواهد داشت.
وجود تعارض در خانواده ها و در بین والدین و فرزندان مانع از انتقال ارزشهای دینی به فرزندان نوجوان می شود.
تقریباً در همه کشورها،نوجوانان و جوانان عموماً به مذهب علاقه و توجه نشان می دهند و والدین و بزرگسالان نیز با کمک به ایجاد و توسعه مراکز مذهبی و با شرکت در مراسمهای گوناگون مذهبی زمینه مساعدی را برای پاسخگویی به نیازهای دینی آنان و انتقال سنن مذهبی فراهم می آورند.(7)

تأثیر مدرسه در رشد دینی و اجتماعی نوجوان
 

مدرسه نهادی اجتماعی و نمایانگر فرهنگی است که به نوجوان عادات و رسوم و مهارتهاو دانش خاصی را منتقل می کند.
مدرسه نظام اجتماعی کوچکی است که نوجوان در آن قواعد اخلاقی،عرف اجتماعی،نگرشها و شیوه های برقراری ارتباط با دیگران را می آموزد. مدرسه غالبا شبکه ای از گروه همسالان برای
نوجوان مهیا می کند.تأثیری که مدرسه در اجتماعی شدن بچه ها دارد هم به دلیل وجود شاگردان دیگر و هم به دلیل وجود معلمان و برنامه های درسی،بیشتر از محیط خانه است و بیش از آن تابع دگرگونی های جامعه بوده و اختلاف زیادی با محیط خانه دارد. وظیفه مدرسه است که با ایجاد وتشکیل فعالیت های اجتماعی گوناگون نوجوان را در مسیر رشد وکمال یاری نماید.همچنین مدرسه است که او را با همسالانش جمع می کند و سبب می شود بعضی را دوست داشته و از عده دیگر متنفر شود و مقام و موقعیت تحقیقاتی و اجتماعی خود را با آنها مقایسه کند.از طرز تفکر آنان متأثر شود و به همکاری و کار دسته جمعی عادت کند و بدین ترتیب راه و رسم رقابت صحیح را بشناسد و یاد بگیرد.(8)
اخلاق و ارزشهای دینی به دو صورت مستقیم و غیرمستقیم در مدرسه آموزش داده می شود:
آموزش مستقیم اخلاقی و دینی به معنای ادغام دروس دینی و اخلاقی در برنامه های رسمی مدرسه و تأکید بر ارزشها و ویژگی های معین اخلاقی در احساس و اندیشه و رفتار و گفتار شاگردان است.
آموزش غیرمستقیم اخلاقی و دینی ارتباط مربیان با شاگردان در فعالیت های فوق برنامه یا حتی در برنامه های روزمره برای تشویق شاگردان به گفتگو درباره باورها و ارزشهای دینی و اخلاقی خود و دیگران و کمک به آنان برای دستیابی به نگرش ها و بروز رفتارهایی است که با ارزشهای اخلاقی و دینی آنان همخوانی داشته باشد.
رشد آگاهی اخلاقی نوجوانان و جوانان در جریان تجارب آنان با محیط طبیعی زندگی اجتماعی- فرهنگی خود آنان شکل می گیرد. بنابراین برای بهبود بخشیدن امور اخلاقی(نظیر عدالت، شجاعت، مروت، صداقت، مسؤلیت، مهربانی و اطاعت) در آنان باید از راهنمایی و ارشاد و تشویق و ترغیب استفاده کرد و به شیوه های تنبیهی و اعمال قدرت نیازی نیست.(9)
به علت احساس احتیاج،نوجوان به موقعیت ومفهوم مطلق ،تمایل پیدا می کندکه پا را از محدوده خویش فراتر نهد. ارزشهای معنوی هم از این قانون زندگی فکری او خارج نیستند.او به طور غریزی به سمت بالاترین ارزشها کشانده می شود.برای او اخلاق وسیله ای است که به کمک آن می تواند
نیروی اراده خود را مورد آزمایش قرار دهد. در برابر آرمان زیبایی شناسی که نوجوان دارد آرمان اخلاقی هم وجود دارد.برای نوجوان اخلاق عبارت است از تعهد و قید کامل و نه بیان چند اصل مهم و وظیفه.منظور از اخلاق اطاعت کامل و یا پیروی از اخلاق اجتماعی نیست،بلکه کوششی است برای برای بالا رفتن تمامی وجود.لذا عقل و خرد مورد تنفر نوجوان است و آن را بی مقدار و مناسب حال اشخاص سالخورده می پندارد.
ارزشهای زندگی اخلاقی نوجوانان،یعنی فضیلت های آن،که از فضیلت های سن بلوغ مشخص هستند در صورتی که در هر دو دوره نام این فضایل یکی است،مانند تعاون،سخاوت،ترحم و بردباری،فداکاری و ... ،ارزشهایی وجود دارند که عموما نوجوانان آنها را ترجیح می دهند.مثلا به شرافت به عنوان نقطه درخشانی از مناعت شخصی و به شجاعت تا اندازه ای که انسان خود را برای هدفی که دوست دارد فدا کند،عقیده زیادی دارند.باید تذکر دادکه این صفات به شکوفایی کامل توانایی های فردی کمک می نمایند.(10)

ارزشهای دینی و مذهبی
 

به نظر استانلی هال،بالاترین میزان حساسیت مذهبی در 16سالگی دیده می شود.در رابطه با تحول مذهبی،( بوره) معتقد است که عشق به خدا در کودکی که روابط بسیار نزدیکی با محبت نسبت به والدین دارد شدیدتر شده و از آن جدا می شود.این عشق به صورت یک نوع رابطه ذهنی درآمده و بیشتر اوقات در دختران نوجوان با جهش های عارفانه همراه است و در این هنگام است که تمایلات مذهبی روشن و مشخص می شوند.هنگامی که ارزشهای تازه کشف شده با هم در تضاد باشند،ایمان
نوجوان با چند بحران مواجه می شود.این وضع زمانی اتفاق می افتد که ارزشهای معنوی و الهی با بعضی از ارزشهای اجتماعی که برای عزت نفس خوشایند است،برخورد کند. گاهی هم هوسهای شهوانی و جسمانی بر ضد قواعد اخلاق و مذهب طغیان می کنندو در این صورت ممکن است ایمان تحت تأثیر شهوات سرکش قرار گرفته،شکست خورده و سقوط کند.از نظر فکری نوجوان کوشش می کند بین اعتقادات و معلومات خود،توافقی برقرار سازد.در بیشتر موارد در سنین 18-17 سالگی . اصول دینی با برخی از واقعیات علمی تناقض پیدا می کند و نوجوان را با بحرانهای جدیدی روبرو می کند. وجود چنین بحرانهایی در دوران بلوغ و مواجه شدن نوجوان با آنها،پیشرفت های زیادی را در زمینه شخصیت به دنبال دارد. می توان گفت به دنبال این بحرانهاست که وجدان فردی جای خاص خویش را در شخصیت نوجوان پیدا می کند،نوجوان شخصیت اجتماعی پیدا می کند و در نهایت موجب می شود که نوجوان جایگاه خود را نسبت به ارزشهای زندگی بیابد.بین دو مقطع زمانی که نوجوان از ارزشهای شخصی خود آگاه می شود و زمانی که ارزشهای اجتماعی او را احاطه می کنند فاصله ای وجود دارد باید آن را حفظ کرده و از آن استفاده نمود.(11)
چگونگی آموزش ارزشهای اخلاقی و دینی به نوجوانان و جوانان
چگونگی آموزش ارزشهای اخلاقی و دینی به نوجوانان و جوانان در همه جای جهان چه در کشورهای پیشرفته صنعتی و چه در کشورهای در حال توسعه،موضوع بحث های مهمی قرار گرفته است و ما نیز در کشور خود نیاز جدی داریم که آن را به گفتگوهای اساسی و مبتنی بر یافته های علمی بکشانیم.
بسیارند پدر و مادرهایی که نگران بی اعتنایی یا کم اعتنایی نوجوانان و جوانان به ارزشهای معنوی هستند.پدر و مادرهای دیگری نیز هستند که چگونگی آموزشهای اخلاقی و دینی را در مراکز آموزشی نادرست یا همراه با خطاهای فاحش می دانند. مسلماً کسانی نیز هستند،خاصه متولیان آموزشهای اخلاقی و دینی در مراکز آموزشی رسمی که وضع موجود را نزدیک به وضع مطلوب تلقی می کنند و در مقابل انتقاداتی که از اهداف و محتواو روشهای آموزشی آنان به عمل می آید، به شدت ناراحت و برآشفته می شوند.
آموزش پنهان یا ضمنی همیشه و در هر نوع آموزشی وجود دارد،اما همگان آن را نمی بینند.
آموزش پنهان یا ضمنی عبارت از فضای اخلاقی و دینی رایج در مراکز آموزشی است. آموزش پنهان یا ضمنی را 70 سال پیش جان دیوئی(1933) برای اولین بار مطرح کرد و اظهار داشت که جدا از برنامه های آشکار و رسمی آموزشی در مورد آموزش اخلاقی و دینی، هر محیط آموزشی سرشار از برنامه های پنهان اخلاقی و دینی است که بر فضای آموزشی مسلط است.این فضا در مقررات محیط آموزشی و کلاس درس در رفتار و نگرش های مدیر، معلم و سایر کارکنان مرکز،در طرز برخورد آنان در برخورد آنان با فعالیتهای درسی و فوق برنامه و در محتوای کتابهای درسی و سایر مواد آموزشی مشاهده می شود.
الگوهای اخلاقی و دینی که مدیر و معلمان و کارکنان مراکز آموزشی به شاگردان ارائه می دهند، تأثیر عمیقی بر باورها و رفتارهای اخلاقی و دینی شاگردان به جای می گذارد که ممکن است از تأثیر آموزشهای رسمی و برنامه ریزی شده اخلاقی و دینی در مدرسه نیز بیشتر باشد.این الگوها در واقع یک نظام از باورها و رفتار اخلاقی و دینی( مثلا در مورد خوبی و بدی، شیوه برخورد با دیگران، فاصله حرف و عمل،ویژگیها و عمق رفتارهای دینی) را به شاگردان ارائه می دهد.(12)

عوامل بی رغبتی به نماز
 

انسانی که به خوردن غذا یا میوه سالم تمایل ندارد حتماً از سلامت جسمی محروم است و یا آنکه ویتامین وخاصیت غذا برای او ناشناخته است و یا عوامل جانبی او را از خوردن غذا باز می دارد. نیایش و نماز غذای سالم روح است. پس چرا بعضی نسبت به آن بی رغبت و بی تفاوتند؟ و چه عواملی مانع کشش و جذب به آن هستند؟

گناه و آلودگی
 

یکی از میراثهای ارزشمند در فرهنگ اسلامی دعاها و مناجاتهایی است که از ائمه معصومین علیهم السلام به یادگار مانده است که در آن معارف اسلامی به زبان دعا بیان شده است.در دعای ابوحمزه ثمالی، امام سجاد(ع) به بررسی عوامل بی رغبتی نسبت به نماز و مناجات پرداخته و به خداوند تبارک و تعالی عرض می کند:"خدایا چه شده است که هرگاه با خود می گویم که آماده نماز شوم و مناجاتی با تو داشته باشم،کسالت را در هنگام نماز بر من مسلط می نمایی؟و لذت مناجات را از من سلب می کنی... شاید مرا بی اعتنا به ربوبیت خود یافتی و از خود دور نموده ای... شاید به جرم و گناهم مرا مجازات نموده ای؟ شاید مرا مأنوس با اهل بطالت می دانی و انس با نماز را از من سلب کردی؟" آری بدینسان امام علیه السلام،گناه و آلودگی را از عوامل مهم بی رغبتی به نماز معرفی می فرماید.
عدم شناخت و بی مهری به خداوند
شخصیتی که ناشناخته و توصیف نشده باشد،جاذبه و حریم نخواهد داشت. در سوره مبارکه حمد خداوند سبحان، نخست خود را برای جهانیان توصیف می کند که رابطه اش با آنان رابطه مالک و مربی است و او نسبت به مملوکین و مربوبین خویش، سراپا محبت و لطف است و این ارتباط با ختم پرونده انسانها در نشا اولی و دار دنیا قطع نمی گردد و درجهان آخرت، مرکز همه توجهات و قدرتها اوست و لاغیر.پس از آنکه انسان خدای خویش را شناخت و در پرتو این شناخت احساس محبت و عشق پیدا کرد،آنگاه از قول انسان می فرماید:"ایّاک نعبد و ایّاک نستعین". آن کس که در برابر دریای بیکران رحمت و لطف الهی سر تعظیم فرو نمی آورد و نسبت به او احساس محبتی ندارد. در یک روایت قدسی خداوند متعال رغبت و عشق به نماز را ناشی از شناخت و محبت به خداوند می داند و می فرماید:"یَابنَ عِمران لَو رَأَیتَ الّذینَ یُصَلّون لی فی الدّجی وَ قَد مَثُلتُ نَفسی بَینَ اَعیُنِهم وَ هُم یُخاطِبونی... یَابنَ عِمران کَذِبَ مَن زَعَمَ أَنَّهُ یُحِبُنی فَاِذا جَنَّه اللَّیلُ نامَ عَنّی اَلَیسَ کُلُّ مُحِبٍّ یّحِبُّ خَلوَةَ حَبیبهِ." (13) یعنی: ای موسی، اگر ببینی آنان را که درون شب برای من نماز می خوانند گویا من درپیش چشمان آنانم و با من به گفتگو نشسته اند... ای فرزند عمران،خطا می کند و دروغ می گوید آن کس که می پندارد مرا دوست دارد اما همینکه شب فرا می رسد می خوابد.آیا هر محبی سخن گفتن در خلوت با محبوب خود را دوست نمی دارد؟ (14)

آمار(1)
 

اولین طعم شیرین راز ونیاز با خدا را در چند سالگی چشیده اید؟
در مقطع راهنمایی از 146 نفر دانش آموز دختر،06/41 % بیان کرده اند قبل از تکلیف نمازشان را شروع،07/54 % از زمان تکلیف و 88/4 % بعد از تکلیف نمازشان را شروع کرده اند.

در مقطع متوسطه از 174 نفر دانش آموز پسر،99/72 % قبل از تکلیف مشغول به نماز خواندن شده اند،29/25 % از زمان تکلیف و 72/1 % بعد از تکلیف نماز خواندن را آغاز نموده اند.

این اطلاعات نشان می دهد اگر نوجوان آشنایی به مهر خدا را در کودکی توسط خانواده یا دوستان ویا مربیان تجربه کند،چه درصد جالبی از آنها در نماز جماعت شرکت می کنند.

ناآشنایی با فلسفه و معانی عبادت و نماز
 

نماز تجسم باوری از نیازهای درونی انسان است.بنابراین بپا داشتن آن مبتنی بر درک صحیح از اسرار و فلسفه آن است. انسانی که نمی داند چرا باید نماز بخواند و چه اثری برآن مترتب است و چه مضامینی در این گفتگوهای مکرر مورد بازگوئی قرار می گیرد، طبعا نسبت به این عبادت فاقد انگیزه و رغبت است.
نه تنها نماز، بلکه انسان صرفاً در برابر اعمالی تمکین می کند که اگرچه به ناروا و غلط،تصویر و باور قانع کننده ای از آن داشته باشد و جسم یا روان خود را محتاج به آن بداند. نیاز، مدار همه کنشها و محور تمامی تلاشهای انسان است. حتی خوردن و خوابیدن اگر مفید تشخیص داده نشوند، ترک می گردند و گرسنگی و بیخوابی برای درک منفعت برتر، به نفس تحمیل می شود.
در میان اینهمه نیازهای شناسایی شده اگر نماز یا هرگونه عبادت و پرستشی ناشناخته بماند،چه چیزی می تواند توجیه کننده رغبت و تمایل به آن باشد؟ و چگونه انسان می تواند به جای کار یا استراحت ویا تماشای تلویزیون، اولویت را به این روایت ناآشنا اختصاص دهد؟
درمان بیماری بی رغبتی به نماز در گرو شناخت نماز و معانی و اسرار آن است.
پیامبر اکرم(ص) می فرمایند:
لَو تَعلَم مالَکَ فی صَلاتِکَ وَ مَن تُناجی ما سَئِمتَ و مَا التَفَتَّ. (15)
یعنی: اگر بدانی نماز چیست و با چه کسی نجوا و گفتگو می کنی خسته نمی شوی و نماز را به پایان نمی بری (16)
پیشگیری از وقوع مشکلات جوانان از دیدگاه اسلام
اسلام بیشترین توجه خود را به پیشگیری از وقوع مشکلات معطوف داشته و قدمهای مهمی را در این طریق برداشته است:

اصلاح روابط خانوادگی
 

خانواده مهمترین پناهگاه برای جوانان است.اساس خانواده از نظر اسلام بر مبنای دوستی و مرحمت است.قرآن مجید در این باره می فرماید:"وَجَعَلَ بَینَکُم مَوَدَه وَ رَحَمَه"(21 روم)،خداوند بین اعضای خانواده دوستی و شفقت قرار داد.رابطه خانوادگی باید بر مبنای عطوفت وتفاهم باشد و همانگونه که پیامبر اسلام (ص) فرمودند:"فلیعطف کبیرکم علی صغیرکم و لیوقر صغیرکم کبیرکم"، باید بزرگترها نسبت به کوچکترها مهربان باشند و کوچکترها احترام بزرگترها را نگه دارند.
اصولاً تشکیل خانواده برای تفاهم و تبادل همه جانبه و ایجاد فضای دوستی است . مطلوب هر کس این است که خانواده و فرزندانش باعث چشم روشنی او باشند.همه این خواسته را دارند که "ربنا هب لنا من ازواجنا و ذریاتنا قره اعین"، خدایا خانواده و فرزندان ما را سبب چشم روشنی ما قرار ده.
اعضای خانواده همدیگر را تکمیل می کنند و مایه دلگرمی یکدیگرند.
امام علی(ع) فرمودند:با خانواده ات به گرمی و خوبی رفتار کن زیرا آنان بال و پری هستند که به وسیله آن می پری و اصل و بنا و مقصدی هستند که به سمت آن می روی و دستی هستند که با آن حمله می کنی.
خلاصه خانواده محل امن، جای دلگرمی، فضای تبادل و تفاهم و محیط صفا و صمیمیت است.(17)

 

آمار(2)
 

آیا به نظر شما اختلافات خانوادگی و طلاق تأثیر در بی اهمیتی به نماز دارد؟
در پاسخ دانش آموزان به این سؤال نتایج زیر بدست آمد:
در مقطع راهنمایی از مجموع 242 نفر دانش آموز دختر،13/54 % پاسخ خیر و 87/45 % پاسخ بلی داده اند واکثر کسانی هم که جوابشان خیر بوده است،گفته اند باید آنقدر از نظر اعتقادی قوی باشیم که با این گونه مشکلات از خدا دور نشویم و حتی بعضی گفته اند کسانی را می شناسیم که بعد از چنین اتفاقاتی به خدا نزدیکتر شده و بیشتر اهل نماز و عبادت شده اند.

در مقطع متوسطه از مجموع 166 نفر دانش آموز پسر،75/36 % پاسخ خیر و 25/63 % پاسخ بلی داده اند. کسانی که پاسخ بلی داده اند بر این باورند که در اثر چنین اتفاقاتی یک بی انگیزگی یا یک بی هدفی در زندگی پیش می آید که باعث می شود از خدا دور شده و به نماز پشت کنند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ اسفند ۹۵ ، ۲۰:۱۴
ندا حقانی


 

چطور برای نماز صبح بیدار شوم
 


 





 
چرا خداوند متعال نماز صبح را قرار داد ؟ در حالی که اینقدر کار سختی است و در اغلب اوقات قضا می شود؟ خواب دم صبح خیلی شیرین و سنگین است چطور می توان از آن دل کند و مشغول نماز شد؟
عامل اصلی و زیربنایی سستی در نماز و خواب ماندن برای نماز صبح و یا هر کوتاهی ای که در زمینه دین و عبودیت پیدا می شود در ضعف ایمان است. البته همه ما کم و بیش از این عارضه رنج می بریم و ایمان کامل برای انسان مومن یک ایده آل و آرزوی نهایی است ولی باید بکوشیم هر چه بیشتر آن را تقویت نماییم. در روایت هست که ایمان ده درجه دارد و وظیفه مومن حرکت در این مسیر و افزودن به این درجات است. گناه بودن در صورتی است که اراده خودش در این زمینه دخیل باشد.
اما برای بیدار شدن شرایط ظاهری هم کمک کار است. خواندن نماز صبح در اول وقت آن شاید از نمازهای دیگر مشکل تر باشد ؛ چرا که کندن از رختخواب گرم و لذت خواب در ابتدای راه سخت است ولی نماز گزار می تواند با کمی تمرین و ممارست از منافع سحر و صبح بهره مند گردد و از فیض نماز اول وقت ( بالاخص نماز صبح ) بی نصیب نماند.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:
هیچ بنده ای نیست که به اوقات نماز و مواضع خورشید اهتمام ورزد مگر اینکه آسودگی در هنگام مردن و از بین رفتن غم و اندوه ها و نجات از آتش را برایش ضمانت کنم . (میزان الحکمه / ج 7 / ص 3129)
از دست دادن سحر خیزی معلول علت های مختلفی می باشد. مهمترین عامل آن این است که انسان به درستی نمی داند هدف زندگی چیست و دین و عبادت چه نقشی در رسیدن به این هدف دارد. کسانی که هدفمند زندگی می کنند و می دانند برای چه باید دین دار بود چه بسا انگیزه بسیار قوی ای در این زمینه دارند و این مشکل را ندارند.
زندگی از نظر اسلام که دین توحیدی است فرصت خدایی شدن انسان است و هدف زندگی هم همین است. انسان مظهر خدا است و یک عمر فرصت دارد که این مظهریت خود را بالفعل کند و هر چه بیشتر صفات خدا را در خود جای دهد و پر از خدا شود و خدایی گردد. مانند آهنی که چون در کنار آتش قرار می گیرد به رنگ آتش در می آید و صفات آتش پیدا می کند از زیبایی و قدرت و حرارت و... .
در زندگی انسان نیز فرصت های فراوانی مانند اوقات نماز و روزه و حج و خدمت به خلق خدا و مانند آن وجود دارد که همه فرصت های خدایی شدن انسان هستند. انسان خداجو تمام سعی اش این است که فرصت ها را از دست ندهد و از آن به نحو احسن برای کمال و قرب خود به خدا استفاده نماید. در این میان نماز صبح و اول وقت بسیار اهمیت دارد.
مومنین و اولیای خدا این مشکلات را ندارند دلیل آن هم روشن است. چون ایمان قوی ای دارند. باید ایمان را تقویت کنیم. با معرفت توحیدی هستی و خداوند با تسلیم. با ولایت پذیری و رابطه با اولیای خدا. از طریق رابطه با قرآن کریم. قرآن کتاب توحید است وقتی به درستی با آن رابطه نداریم و وقتی حتی آن را نمی خوانیم مشکل پیدا می کنیم. ایمانمان ضعیف می شود. هجوم فرهنگی دشمن هم که غوغا کرده.
شیطان و نفس و دشمن هم فراوان داریم. چاره ای جز خودسازی نیست. خودسازی یعنی خود را از هر چه غیر خدایی است خالی کنی و پر از خدا شوی مانند بطری ای که پر از هوا است و وقتی شما آن را از آب پر می کنید هوای آن خالی و آب جای آن را می گیرد. باید اندیشه و اخلاق و علم و عمل مان توحیدی و پر از خدا شود تا راحت شویم تا انگیزه زندگی داشته باشیم و تا با اشتیاق به سوی خدا برویم و با علاقه نماز بخوانیم.
اگر چیزی به نام خواب وجود نداشت، چه اتفاقی می افتاد!! خواب و استراحت یکی دیگر از نعمت های خداوندی است که ما از آن غافل هستم. امیدواریم خداوند توفیق شکر گذاری نعمت هایش را به ما عنایت بفرماید.
قرآن کریم در مورد شب و استراحت در آن می فرماید:
" وَ جَعَلْنَا نَوْمَکمُ‏ْ سُبَاتًا وَ جَعَلْنَا الَّیلَ لِبَاسًا؛ و خواب شما را مایه آرامشتان قرار دادیم ، و شب را پوششى (براى شما) ".1

درمان واقعی بیداری صبح برای نماز:

لطفا دقت کنید!! من از شما سوال می کنم آیا در مواقعی که قرار است صبح زود از خواب بلند شوید نیز نمی توانید از خواب بلند شوید؟ مانند مواقعی که برای رفتن به کوه و گردش با دوستان خود صبح زود برنامه ریزی نموده اید! یا مثلا امتحان دارید! آیا تاکنون فکر کرده اید چرا وقتی با دوستتان قرار دارید فوراً بیدار می شوید و چه بسا بدون کوک کردن ساعت و از مدت ها قبل از ساعت قرار خود به خود بیدار می شوید و هیچ چیزی مانع بیدار شدن شما نمی شود اما هنگامی که می خواهید نماز بخوانید و با خدا صحبت کنید و قرار ملاقات با خدا دارید اینطور نیست و هر کاری می کنید بیدار نمی شوید و اگر بیدار شدید دوباره می خوابید؟
می دانید مشکل ما چیست؟ مشکل این است که ما به قراری که با دوستمان داریم بیشتر معرفت داریم و بیشتر ایمان داریم و رابطه با دوستان را بیشتر دوست داریم تا نسبت به خداوند. مشکل در ضعف ایمان است. نمی دانیم خدا چیست و چه خاصیتی برای ما دارد. از رابطه با دوست لذت می بریم اما از رابطه با خدا لذت نمی بریم. وقتی یاد دوست را در ذهن خود کوک می کنیم بدون ساعت بیدار می شویم ولی وقتی یاد خدا را در خود کوک می کنیم نمی توانیم بیدار شویم.
این یک مشکل فنی ایمانی است. تمام کسانی که صبح بیدار می شوند و کسانی که حتی قبل از صبح بیدار می شوند و نماز شب می خوانند اینها با ساعت بیدار نمی شوند. ساعت کمک می کند ولی ساعت به انسان انگیزه نمی دهد. دستگاه انگیزشی انسان را فقط و فقط خدا تحریک می کند. تا معرفت و محبت خدا در دل انسان کوک نشود انسان نمی تواند بیدار شود. شما اگر می خواهید صبح بیدار شوید اول باید عشق خدا را در خودتان کوک کنید و بعد البته رعایت موارد زیر هم می تواند کمک کار باشد.
رعایت نکاتی که ذکر می شود بعد از کوک کردن یاد و عشق خداوند در دل می تواند شما را در بیدار شدن به موقع برای نماز صبح یاری کند:

نکته ی اول:

هر چه معده در هنگام خواب شب سبک باشد، به هنگام صبح راحت تر می توانید از خواب برخیزید. از این رو فاصله ی 2 ساعت بین خوردن شام و خواب فاصله ی مناسبی است . البته بهتر است غذایی که میل می کنید، نیز غذایی سبک و کم حجم باشد .حضرت عیسی علیه السلام می فرماید:
ای بنی اسرائیل! پرخوری نکنید؛ زیرا هر که زیاد بخورد، زیاد می خوابد وهر که زیاد بخوابد، کمتر نماز می خواند وهر که کمتر نماز بخواند، در زمره غافلان قلمداد می شود.2
امام صادق علیه السلام در مورد سخنانی که میان حضرت یحیی علیه السلام و ابلیس گذشت، فرمودند:
یحیی به شیطان گفت: این آویزها چیست؟ شیطان گفت: اینها شهوات و امیالی است که فرزند آدم گرفتار آنها شده است. یحیی گفت: آیا چیزی از آنها برای من نیز هست؟ شیطان گفت: گاه سیر و پر می خوری و ما هم تو را از نماز و یاد خدا باز می داریم. یحیی گفت: با خدا عهد می بندم که هرگز معده خود را از غذا پر نکنم و ابلیس گفت: من هم با خدا عهد می بندم که از این پس هرگز مسلمانی را اندرز ندهم. آن گاه امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند: ای حفص! با خدا عهد می بندم که جعفر و خاندان جعفر هرگز شکم های خود را از طعام انباشته نکنند....3

نکته ی دوم:

بدن انسان به خصوص در شب به خواب کافی نیاز دارد و اگر این نیاز برطرف نشود در کار روزانه و... ایجاد خلل می کند. شب نشینی ها و خوابیدن دیر هنگام در بیدار نشدن برای نماز و یا کسالت در آن بسیار مؤثر است. معمولا ً کسانی که تا دیر وقت بیدارند، نمی توانند نماز صبح را بجا آورند. اگر هم بیدار شوند طبیعی است که نمازی با کسالت و خواب آلودگی بخوانند .
حضرت علی علیه السلام درباره ی آیه ی " ای کسانی که ایمان آورده اید در حال مستی به نماز نزدیک نشوید تا بدانید چه می گویید " پرسیدم فرمودند:
شما را از خواب آلودگی و چرتی است که نمی گذارد بدانید در رکوع و سجود و تکبیرتان چه می گویید .4
بنابر این دیر خوابیدن در شب ما را از درک لذتهای معنوی در سحر و نماز محروم می کند.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۵ ، ۲۱:۲۹
ندا حقانی